میگه خیلی دوستم داره...اخلاقم از نظر اون دخترونه و باحاله...
توی دوراهی قرار میگیرم به خاطر شرایطی که همیشه بوجود میاد،جوری میشه که نمیتونم تشخیص بدم اون همون شخصه مورد اعتماده یا نه ... با این حال تنها شخصیه که درکم میکنه،تنها شخصیم که درکش میکنم ... همدیگه رو میفهمیم و همین باعث میشه با خودم بگم کاش حرف بابابزرگ عملی میشد...
گاهی به خاطر همین دوراهیه وقتی به (س) اون تصمیم رو میگم به حدی عصبانی میشه که اگه میتونست قطعا الان زنده نبودم که بخوام
درباره این سایت